۱۳۸۶ تیر ۳, یکشنبه

تند رفتن های من

من آدمی هستم که خیلی سریع راه می روم، سریع حرف می زنم، سریع عصبانی می شوم، سریع پشیمان می شوم و.....
خلاصه همه کارهای من تند و سریع است. در دانشگاه که بودم چنان عجله ای داشتم برای فارغ التحصیل شدن که در بعضی از ترم ها تا روزی 4 امتحان داشتم و 7 ترمه فارغ التحصیل شدم اما نمی دانم این همه عجله برای چه بود اما از لحاظی هم به نفعم شد چرا که اگر 1 ترم دیگر در دانشگاه مانده بودم به خاطر دعواهائی که با مسئولین دانشگاه داشتم حتماً اخراج می شدم. اما همیشه هم این عجله داشتن ها به نفعم تمام نشده است و گاه کاملاً به ضررم بوده است.
در نوشته قبلی با نام ایرانیان و اعراب از مواردی است که از نوشتن آن بسیار پشیمانم و از لحظه شروع ماجرا تا پایان نوشتن من در وبلاگ شاید 2 ساعت طول نکشید و من نوشته را در اوج عصبانیت نوشتم و بعد هم سریع پشیمان شدم و حتی خواستم نوشته را پاک کنم اما ......
قهوه چی عزیز در همین باره مطلبی نگاشت که بسیار جالب بود و من تقریباً با همه آن موافقم (البته حال که عصبانی نیستم) و میخواهم به دو نکته اشاره کنم :
الف: در کشور کنونی ایران ما از هر تباری که باشیم اعم از آذری تبار، فارس تبار، عرب تبار و .... به قول استاد بیژن ترقی:
همه با یک نام و نشان
به تفاوت هر رنگ و زبان

ایرانی هستیم و در کنار یکدیگر به افتخار و خوشبختی می رسیم.
ب: در مورد عرب تبارهای خوزستان که بی شک ایرانیند و من حتی مدتی با آنها کار کرده ام و آنها را بسیار خوب یافتم و آنها با همه مشکلات و ناراحتی هائی که دارند انسانهائی بسیار با معرفت بودند و به من محبت بسیار نموده اند که اگر در نوشته قبلی به ایشان توهینی شده بسیار شرمنده ام.

۴ نظر:

ناشناس گفت...

سامان عزیز حقیقت بعضی وقتها خیلی تلخ هست و به همین سبب من بعضی وقتها اسمشان را هذیان می گذارم .
اما شما تند نرفتید و نظرتان را نوشتید . من هم مطلبی آماده کرده ام اما هنوز ناقص است و فکر می کنم همین هفته بنویسم . پس فکر نکیند به دعوتتان خدای نکرده بی توجهی کردم .
شهربانو

rahi گفت...

سامان خان
تند ررفتن و تندگفتن با هم فرق می کند. مثلا این فرانسویهایی که ما دیده ایم موقع بحث و جدل آن قدر تندگو اند که اندازه ندارد. ولی در عمل آن طورها هم نیست...،

ناشناس گفت...

سامان عزیز از لطف شما تشکر می کنم و من هم روز مادر را به مادر گرامیتان تبریک میگم .
البته می بخشید که تاخیر شد .
شهربانو

ناشناس گفت...

سامان عزیز راستش را بخواهید من از وضع آن خانم گریه ام گرفت آخه چطور ممکن است انسان اشتباهی را دوباره تکرار کند .
شهربانو