۱۳۸۹ بهمن ۹, شنبه

دیکتاتورها

" به نظر من کسانی که به آینده وطن خود علاقه دارند باید با تمام خطرهای ممکنی که جان آنها را از طرف خشونت های قانونی دولت تهدید می کند این حقیقت را بازگو کنند و با صراحت عواقب فاجعه آمیز سیاسی و اجتماعی این تجاهل را که از طرف دولت برای فرار از واقعیت مشکلات و توسل به معاذیری نظیر توطئه بیگانگان وانمود می شود بدون ترس از زندان و شکنجه و یا مرگ نامرئی بگویند ... ".
(حاج سید جوادی، علی اصغر، نامه ها، تندر،؟، 1357)

کتاب نامه ها، حاوی دو نامه است که حاج سید جوادی پیش از انقلاب برای سران حکومت شاه نگاشته است و به نظر من جمله بالا یکی از اساسی ترین و کلیدی ترین فسمت های هر دو نامه است. من با قبول این نکته که دیکتاتورها با نپذیرفتن و ندیدن خواست های جامعه های خود آنها را به سوی انقلاب های رهنمون می شوند که طومار این حکومت را در هم می پیچند و در عین حال اکثراً این انقلاب ها به مردمانشان کمکی نکرده و باعث به وجود مشکلات بسیاری برای کشورشان می شوند؛ این گفته حاج سید جوادی را می پذیرم و بر آن تاکید می کنم. اما آیا دیکتاتورها صدای مردمانشان را می شنوند؟
بن علی دیر شنید و فقط فرصت فرار یافت، مبارک هم دیر شنیده است و به نظر رفتنی می آید حال باید دید که فرصت فرار می یابد یا به دست مردم خشمگین می افتد؟ و اما به دیگر دیکتاتورهای خاورمیانه باید گفت که قبل از آنکه مردم کاسه صبرشان سر ریز شود صدای شان را بشنوند و دست به اصلاحات گسترده بزنند.
اما افسوس و صد افسوس که هیچگاه دیکتاتورها صدای مردمانشان را نمی شوند و هنگامی می شوند و می گویند: " من نیز صدای انقلاب شما را شنیدم" که دیگر وقتشان به پایان رسیده و مردم از آنها گذر کرده اند.
من بــه در گفتم ولیکن بشنوند / نکته هـــا را مـو به مو دیوارهــــا