1- همه می دانیم که ایران سرزمینی است نیمه خشک.
2- همه می دانیم که ایران سرزمینی است باستانی.
3- همه می دانیم که برای کشاورزی نیاز به آب داریم.
4- همه می دانیم که جمعیت ایران نست به 30 سال گذشته 2 برابر شده است.
5- همه می دانیم که سدها را در دره ها و بر روی رودها می سازند.
6- همه می دانیم که مردمان باستان و امروزی همیشه در جائی سکونت می کنند که آب باشد.
7- همه می دانیم که اقتصاد معیشتی ایران بر پایه کشاورزی است (نگاه کنید به آمار تعداد کشاورزان و صنایع وابسته به آن)
الف) سد سیوند سر و صدای زیادی بر پا کرد که خیلی مواقع این سر و صداها بسیار غیر منطقی بود، مانند: به زیر آب رفتن مقبره کوروش و ....
اما با یک نگاه کلی دقیق و منصفانه می توان فهمید که سد سیوند احتمالاً هیچ تاثیری بر روی مجموعه پاسارگاد نخواهد داشت. آثاری که در دره بلاغی به زیر آب رفته و خواهد رفت نیز نسبتاً هیچ چیز شاخصی نداشته و به غیر از متخصصین باستان شناسی هیچ کس به ارزش آن واقف نیست (مقایسه کنید با آثاری که در سد کارون 3 در خوزستان به زیر آب رفته). اما سد دیگری نیز این روزها در استان فارس در حال اتمام ساخت و بهره برداری است سد سلمان فارسی است، این سد در نزدیکی شهرستان جهرم قرار دارد. و بنا به گزارش باستان شناسان در پشت آن آثار بسیار مهمی از دوران مختلف تاریخی وجود دارد که از جمله مهمترین آنها یک شهر متعلق به دوران ساسانی است این شهر با وسعت 320 هکتار که در قبل از اسلام بر اثر زلزله از بین رفته است.
آیا می توان با این استدلال که این آثار مهم فرهنگی با ساختن سد به زیر آب می روند از ساختن سد که برای ایران امری است حیاتی گذشت یا سد هایی که میلیاردها پول صرف ساخت آنها شده است را آبگیری نکرد؟ و مردمی را که منتظر رسیدن آب به منطقه شان و رونق اقتصادی هستند را نادیده گرفت؟ از سوی دیگر با این جمعیت که روز به روز بیشتر می شود و احتیاج مبرم به آب دارند چه می توان کرد؟
ب)امروزه دوران ساختن سد های بزرگ در دنیا تمام شده است و اکثر کشورهای پیشرفته اقدام به ساختن سدهای کوچک می کنند از سوی دیگر آیا باید اقتصاد ایران بر پایه کشاورزی باشد آنهم محصولاتی که به آب زیاد احتیاج دارند؟ آنهم با روش های سنتی آبیاری؟ از سوی دیگر چرا ما جمعیتمان را کنترل نمی کنیم؟ و هنوز در روستا ها اکثراً دارای 5 فرزند به بالا هستند. ما با آثار فرهنگی و طبیعی که داریم می توانیم با یک سیاست صحیح و اصولی جز 5 کشور نخست دنیا از نظر سطح در آمد از راه گردشگری باشیم که این مقدار درآمد هم از درآمد نفتمان بیشتر است و هم از در آمد کشاورزیمان و گندم را هم از آمریکا با قیمت بسیار پایین تر از تولید داخل بخریم و دیگر محصولات کشاورزی نیز به همین صورت. اما سوال اینجاست که ما با سیاست امروزمان می توانیم به جذب گردشگر بیندیشیم؟
2- همه می دانیم که ایران سرزمینی است باستانی.
3- همه می دانیم که برای کشاورزی نیاز به آب داریم.
4- همه می دانیم که جمعیت ایران نست به 30 سال گذشته 2 برابر شده است.
5- همه می دانیم که سدها را در دره ها و بر روی رودها می سازند.
6- همه می دانیم که مردمان باستان و امروزی همیشه در جائی سکونت می کنند که آب باشد.
7- همه می دانیم که اقتصاد معیشتی ایران بر پایه کشاورزی است (نگاه کنید به آمار تعداد کشاورزان و صنایع وابسته به آن)
الف) سد سیوند سر و صدای زیادی بر پا کرد که خیلی مواقع این سر و صداها بسیار غیر منطقی بود، مانند: به زیر آب رفتن مقبره کوروش و ....
اما با یک نگاه کلی دقیق و منصفانه می توان فهمید که سد سیوند احتمالاً هیچ تاثیری بر روی مجموعه پاسارگاد نخواهد داشت. آثاری که در دره بلاغی به زیر آب رفته و خواهد رفت نیز نسبتاً هیچ چیز شاخصی نداشته و به غیر از متخصصین باستان شناسی هیچ کس به ارزش آن واقف نیست (مقایسه کنید با آثاری که در سد کارون 3 در خوزستان به زیر آب رفته). اما سد دیگری نیز این روزها در استان فارس در حال اتمام ساخت و بهره برداری است سد سلمان فارسی است، این سد در نزدیکی شهرستان جهرم قرار دارد. و بنا به گزارش باستان شناسان در پشت آن آثار بسیار مهمی از دوران مختلف تاریخی وجود دارد که از جمله مهمترین آنها یک شهر متعلق به دوران ساسانی است این شهر با وسعت 320 هکتار که در قبل از اسلام بر اثر زلزله از بین رفته است.
آیا می توان با این استدلال که این آثار مهم فرهنگی با ساختن سد به زیر آب می روند از ساختن سد که برای ایران امری است حیاتی گذشت یا سد هایی که میلیاردها پول صرف ساخت آنها شده است را آبگیری نکرد؟ و مردمی را که منتظر رسیدن آب به منطقه شان و رونق اقتصادی هستند را نادیده گرفت؟ از سوی دیگر با این جمعیت که روز به روز بیشتر می شود و احتیاج مبرم به آب دارند چه می توان کرد؟
ب)امروزه دوران ساختن سد های بزرگ در دنیا تمام شده است و اکثر کشورهای پیشرفته اقدام به ساختن سدهای کوچک می کنند از سوی دیگر آیا باید اقتصاد ایران بر پایه کشاورزی باشد آنهم محصولاتی که به آب زیاد احتیاج دارند؟ آنهم با روش های سنتی آبیاری؟ از سوی دیگر چرا ما جمعیتمان را کنترل نمی کنیم؟ و هنوز در روستا ها اکثراً دارای 5 فرزند به بالا هستند. ما با آثار فرهنگی و طبیعی که داریم می توانیم با یک سیاست صحیح و اصولی جز 5 کشور نخست دنیا از نظر سطح در آمد از راه گردشگری باشیم که این مقدار درآمد هم از درآمد نفتمان بیشتر است و هم از در آمد کشاورزیمان و گندم را هم از آمریکا با قیمت بسیار پایین تر از تولید داخل بخریم و دیگر محصولات کشاورزی نیز به همین صورت. اما سوال اینجاست که ما با سیاست امروزمان می توانیم به جذب گردشگر بیندیشیم؟
آیا با وضعیت امروز ایران می توان سد نساخت یا بدون نگاه به آینده سد ساخت؟ سد ساختن یا سد نساختن مسئله این است. شاید هم مسئله نباشد وسوسه باشد.